دفتر ششم هم از مثنوی

غزلستان :: مولوی :: مثنوی معنوی
مشاهده برنامه «مثنوی معنوی» در فروشگاه اپل


افزودن به مورد علاقه ها
مطرب آغازيد پيش ترک مست
در حجاب نغمه اسرار الست
من ندانم که تو ماهى يا وثن
من ندانم تا چه مي‌خواهى ز من
مي‌ندانم که چه خدمت آرمت
تن زنم يا در عبارت آرمت
اين عجب که نيستى از من جدا
مي‌ندانم من کجاام تو کجا
مي‌ندانم که مرا چون مي‌کشى
گاه در بر گاه در خون مي‌کشى
هم‌چنين لب در ندانم باز کرد
مي‌ندانم مي‌ندانم ساز کرد
چون ز حد شد مي‌ندانم از شگفت
ترک ما را زين حراره دل گرفت
برجهيد آن ترک و دبوسى کشيد
تا عليها بر سر مطرب رسيد
گرز را بگرفت سرهنگى بدست
گفت نه مطرب کشى اين دم بدست
گفت اين تکرار بى حد و مرش
کوفت طبعم را بکوبم من سرش
قلتبانا مي‌ندانى گه مخور
ور همي‌دانى بزن مقصود بر
آن بگو اى گيج که مي‌دانيش
مي‌ندانم مي‌ندانم در مکش
من بپرسم کز کجايى هى مرى
تو بگويى نه ز بلخ و نه از هرى
نه ز بغداد و نه موصل نه طراز
در کشى در نى و نى راه دراز
خود بگو من از کجاام باز ره
هست تنقيح مناط اينجا بله
يا بپرسيدم چه خوردى ناشتاب
تو بگويى نه شراب و نه کباب
نه قديد و نه ثريد و نه عدس
آنچ خوردى آن بگو تنها و بس
اين سخن‌خايى دراز از بهر چيست
گفت مطرب زانک مقصودم خفيست
مي‌رمد اثبات پيش از نفى تو
نفى کردم تا برى ز اثبات بو
در نوا آرم بنفى اين ساز را
چون بميرى مرگ گويد راز را



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید