چون شنيدى بعضى اوصاف بلال
بشنو اکنون قصهى ضعف هلال
از بلال او بيش بود اندر روش
خوى بد را بيش کرده بد کشش
نه چو تو پسرو که هر دم پسترى
سوى سنگى ميروى از گوهرى
آنچنان کان خواجه را مهمان رسيد
خواجه از ايام و سالش بر رسيد
گفت عمرت چند سالست اى پسر
بازگو و در مدزد و بر شمر
گفت هجده هفده يا خود شانزده
يا که پانزده اى برادرخوانده
گفت واپس واپس اى خيره سرت
باز ميرو تا بکس مادرت