دفتر ششم هم از مثنوی

غزلستان :: مولوی :: مثنوی معنوی
مشاهده برنامه «مثنوی معنوی» در فروشگاه اپل


افزودن به مورد علاقه ها
اى بسا مخلص که نالد در دعا
تا رود دود خلوصش بر سما
تا رود بالاى اين سقف برين
بوى مجمر از انين المذنبين
پس ملايک با خدا نالند زار
کاى مجيب هر دعا وى مستجار
بنده‌ى ممن تضرع مي‌کند
او نمي‌داند به جز تو مستند
تو عطا بيگانگان را مي‌دهى
از تو دارد آرزو هر مشتهى
حق بفرمايد که نه از خوارى اوست
عين تاخير عطا يارى اوست
حاجت آوردش ز غفلت سوى من
آن کشيدش مو کشان در کوى من
گر بر آرم حاجتش او وا رود
هم در آن بازيچه مستغرق شود
گرچه مي‌نالد به جان يا مستجار
دل شکسته سينه‌خسته گو بزار
خوش همي‌آيد مرا آواز او
وآن خدايا گفتن و آن راز او
وانک اندر لابه و در ماجرا
مي‌فريباند بهر نوعى مرا
طوطيان و بلبلان را از پسند
از خوش آوازى قفس در مي‌کنند
زاغ را و چغد را اندر قفس
کى کنند اين خود نيامد در قصص
پيش شاهد باز چون آيد دو تن
آن يکى کمپير و ديگر خوش‌ذقن
هر دو نان خواهند او زوتر فطير
آرد و کمپير را گويد که گير
وآن دگر را که خوشستش قد و خد
کى دهد نان بل به تاخير افکند
گويدش بنشين زمانى بي‌گزند
که به خانه نان تازه مي‌پزند
چون رسد آن نان گرمش بعد کد
گويدش بنشين که حلوا مي‌رسد
هم برين فن داردارش مي‌کند
وز ره پنهان شکارش مي‌کند
که مرا کاريست با تو يک زمان
منتظر مي‌باش اى خوب جهان
بي‌مرادى مومنان از نيک و بد
تو يقين مي‌دان که بهر اين بود



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید