شماره ٨

غزلستان :: سیف فرغانی :: قصايد و قطعات

افزودن به مورد علاقه ها
ايا قاضى حيلت گر، حرام آشام رشوت خور
که بى دينى است دين تو و بى شرعى شعار تو
دل بيچاره يى راضى نباشد از قضاى تو
زن همسايه يى آمن نبوده در جوار تو
ز بى دينى تو چون گبرى و زند تو سجل تو
ز بى علمى تو چون گاوى و نطق تو خوار تو
چو باطل را دهى قوت ز بهر ضعف دين حق
تو دجالى درين ايام و جهل تو حمار تو
اگر خوى زمان گيرى و گر ملک جهان گيرى
مسيحى هم پديد آيد کزو باشد دمار تو
ترا در سر کلهداريست چون کافر از آن هرشب
ببندد عقد با فتنه سر دستار دار تو
چو زر قلب مردودست و تقويم کهن باطل
درين ملکى که ما داريم يرليغ تتار تو
کنى دين دار را خوارى و دنيادار را عزت
عزيز تست خوار ما عزيز ماست خوار تو
دل مشغولت از غفلت قبول موعظت نکند
تو اين دانه کجا خواهى که که دارد غرار تو
ترا بينند در دوزخ بدندان سگان داده
زبان لغوگوى تو، دهان رشوه خوار تو



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید