شماره ٢٨

غزلستان :: سیف فرغانی :: قصايد و قطعات

افزودن به مورد علاقه ها
نگارا کار عشق از من نيايد
ز بلبل جز سخن گفتن نيايد
خرد اسرار عشقت فهم نکند
ز نابينا گهر سفتن نيايد
ننالد بهر تو جز زنده جانى
ز مرده دل چنين شيون نيايد
نباشد عشق کار مرد دنيا
ملک در حکم آهرمن نيايد
که از عقد ثريا دانه خوردن
ز گنجشکان اين خرمن نيايد
دل عاشق بکس پيوند نکند
ز مردم مريم آبستن نيايد
که اينجا زآستان خويش عنقا
ز بهر خوردن ارزن نيايد
ايا مسکين مکن دعوى اين کار
که هرگز کار مرد از زن نيايد
ز سوز عشق بگدازد تن مرد
از آتش هيمه پروردن نيايد
محبت کار چون تو کوردل نيست
سرشک از چشم پرويزن نيايد
چو دستار رياست بر سر تست
ترا اين طوق در گردن نيايد
دل ناپاک و نور عشق؟ هيهات
سرير شاه در گلخن نيايد
چمن آرامگاه عندليب است
کلاغ بيشه در گلشن نيايد
تو شمعى از طلب در خانه برکن
گرت مهتاب در روزن نيايد
خلاف نفس کردن کار تو نيست
که از خر بنده خر کشتن نيايد
برو از دست محنت کوب مى خور
که اين دولت بنان خوردن نيايد
کجا در چشم مردم باشدش جاى
چو سنگ سرمه در هاون نيايد
گر آيينه شوى بى صيقل عشق
دل تاريک تو روشن نيايد
نگردد چشم روشن تا بيعقوب
ز يوسف بوى پيراهن نيايد
دل سخت تو چون مردار سنگست
چنان جوهر ازين معدن نيايد
ترا بايد چو من معلوم باشد
که اين کار از تو و از من نيايد



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید