شماره ١٠٠

غزلستان :: سیف فرغانی :: قصايد و قطعات

افزودن به مورد علاقه ها
اى پسر انده دنيا بدل شاد مگير
بنده او شو و غم در دل آزادمگير
برو از شام سوى مکه ببين شهر ثمود
در بنا کردن خانه صفت عاد مگير
اى تو از بهر بريشم زده در دنيا چنگ
گر نه اى ناى برو از دم او باد مگير
داده خويش چو مى بازستاند ايام
دست بگشاى و بده و آنچه بتو داد مگير
برتر از صدرالوفى بدرم وقت کرم
منشين زير کس و خانه آحاد مگير
مال و جاه از پى آنست که خيرى بکنى
چون بکعبه نخوهى شد شتر و زاد مگير
زاد ره ساز و بدرويش بده فضله مال
حق مسکين برسان وآنکه ز تو زاد مگير
هرگز اولاد (تو) بعد از تو غم تو نخورند
زر بشادى خور و در دل غم اولاد مگير
مال شيرين و تويى خسرو و فرهاد فقير
سوى شيرين ره آمد شد فرهاد مگير
من چو استاد خرد مى دهمت چندين پند
منع بى وجه مکن نکته بر استاد مگير
سيف فرغانى در شعر اگرت گويد وعظ
وعظ او گوش کن و شعر ورا باد مگير



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید