شماره ١١٦

غزلستان :: سیف فرغانی :: قصايد و قطعات

افزودن به مورد علاقه ها
اى بلبل بوستان معقول
طوطى شکرفشان معقول
اى بر سر تو لجام حکمت
وى در کف تو عنان معقول
مشاطه منطق تو کرده
آرايش دختران معقول
وى از پى طعن دين نشانده
بر رمح جدل سنان معقول
وى ناخن بحث تو ز شبهه
رنگين شده بر ميان معقول
رو چهره نازک شريعت
مخراش بناخنان معقول
پنداشته اى که از حقيقت
مغزيست در استخوان معقول
بر سفره حکمت آزمودند
پس بى نمکست نان معقول
تير نظرت ز کورى دل
کژ مى رود از کمان معقول
سر بر نکنى بعالم قدس
از پايه نردبان معقول
با حبل متين دين چرايى
پا بسته ريسمان معقول
زردشت نه اى چرا شدستند
خلقى ز تو زند خوان معقول
شرح سخن محمدى کن
تا چند کنى بيان معقول
بر شه ره شرع مصطفى رو
نه در پى ره زنان معقول
کز منهج حق برون فتادست
آمد شد رهروان معقول
بانگ جرس ضلالت آيد
پيوسته ز کاروان معقول
گوش دل خويشتن نگه دار
از بوعلى آن زبان معقول
نقد دغلى بزر مطلاست
در کيسه زرگران معقول
در خانه دين نخواهى آمد
اى مانده بر آستان معقول
بى فر هماى شرع ماندى
چون جغد در آشيان معقول
چون باز سپيد نقل ديدى
بگذار قراطغان معقول
اينجا که منم بهار شرعست
وآنجا که تويى خزان معقول
در معجزه منکرى که کردى
شاگردى ساحران معقول
سودى نکنى ز دين تصور
اين بس نبود زيان معقول
روشن دل چون چراغت اى دوست
تاريک شد از دخان معقول
هرگز نبود حرارت عشق
در طبع فسردگان معقول
از حضرت شاه انبيا علم
اى سخره جاودان معقول
ما را ز خبر مثالها داد
نافذ همه بى نشان معقول



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید