شماره ٢: آنچنان کز رفتن گل، خار مى ماند به جا

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش اول

افزودن به مورد علاقه ها
آنچنان کز رفتن گل، خار مى ماند به جا
از جوانى حسرت بسيار مى ماند به جا
آه افسوس و سرشک گرم و داغ حسرت است
آنچه از عمر سبک رفتار مى ماند به جا
نيست غير از رشته طول امل چون عنکبوت
آنچه از ما بر در و ديوار مى ماند به جا
کامجويى غير ناکامى ندارد حاصلى
در کف گلچين ز گلشن خار مى ماند به جا
رنگ و بوى عاريت پا در رکاب رحلت است
خارخارى در دل از گلزار مى ماند به جا
جسم خاکى مانع عمر سبک رفتار نيست
پيش از اين سيلاب کى ديوار مى ماند به جا
غافل است آن کز حيات رفته مى جويد اثر
نقش پا، کى زان سبک رفتار مى ماند به جا
هيچ کار از سعى ما چون کوهکن صورت نبست
وقت آن کس خوش کز او آثار مى ماند به جا
زنگ افسوسى به دست خواجه هنگام رحيل
از شمار درهم و دينار مى ماند به جا
نيست از کردار، ما بى حاصلان را بهره اى
چون قلم از ما همين گفتار مى ماند به جا
ظالمان را مهلت از مظلوم چرخ افزون دهد
بيشتر از مور اينجا مار مى ماند به جا
سينه ناصاف در ميخانه نتوان يافتن
نيست هر جا صيقلي، زنگار مى ماند به جا
مى کشد حرف از لب ساغر مى پرزور عشق
در دل عاشق کجا اسرار مى ماند به جا
عيش شيرين را بود در چاشنى صد چشم شور
برگ صائب بيشتر از بار مى ماند به جا



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید