شماره ١٣٠: تن پرستى زير دست خاک مى سازد مرا

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش اول

افزودن به مورد علاقه ها
تن پرستى زير دست خاک مى سازد مرا
بى خودى تاج سر افلاک مى سازد مرا
در گره دايم نخواهد ماند کارم چون صدف
شوخى گوهر گريبان چاک مى سازد مرا
گر چه چون سوزن گرانى بر زمينم دوخته است
جذبه آهن ربا چالاک مى سازد مرا
مدتى شد بار بيرون برده ام زين آسيا
گردش افلاک کى غمناک مى سازد مرا
گر نپردازم به خون چون سيل، جاى طعن نيست
گرد راه از چهره دريا پاک مى سازد مرا
گرم مى سازد دل افسرده را زخم زبان
آتش بى مايه ام، خاشاک مى سازد مرا
پيش آب زندگى گر مهر بردارم ز لب
غيرت همت، دهن پر خاک مى سازد مرا
فرصت خاريدن سر کو، که عشق سنگدل
از گريبان حلقه فتراک مى سازد مرا
نيست بر خاطر غبار از رهگذار گريه ام
خاکسارم، ديده نمناک مى سازد مرا
اشک تاک از مى پرستى عذر خواه من بس است
اين رگ ابر از گناهان پاک مى سازد مرا
دانه من پشت پا بر خرمن گردون زده است
اين رگ ابر از گناهان پاک مى سازد مرا
دانه من پشت پا بر خرمن گردون زده است
کى شکار خود جهان خاک مى سازد مرا
گر چنين بر خشک بندد کشتى من زهد خشک
بينوا از برگ چون مسواک مى سازد مرا
پيچ و تابى کز خط او در رگ جان من است
جوهر آيينه ادراک مى سازد مرا
صائب از افسردگى خون در رگ من مرده است
کاوش مژگان آن بى باک مى سازد مرا



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید