شماره ١٦٠: کى سبکبارى ز همراهان کند غافل مرا؟

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش اول

افزودن به مورد علاقه ها
کى سبکبارى ز همراهان کند غافل مرا؟
بار هر کس بر زمين ماند، بود بر دل مرا
شکر قطع راه را پامال کردن مشکل است
خواب کردن از مروت نيست در منزل مرا
شوق را عشق مجازى از زمين گيران کند
نيست چون قمرى نظر بر سر و پا در گل مرا
بى گزند ديده بد، درد و داغ عشق بود
حاصلى گر بود ازين دنياى بى حاصل مرا
از علايق خاطر آزادمردان فارغ است
چون صنوبر نيست پروايى ز بار دل مرا
مى گدازد پرتو منت مرا چون ماه نو
هر قدر خورشيد تابان مى کند کامل مرا
دست احسانى که شکر از سايلان دارد طمع
نيست کم از کاسه دريوزه سايل مرا
از خس و خاشاک گردد بيش آتش شعله ور
چوب گل کى مى تواند ساختن عاقل مرا؟
واى بر من کز کهنسالى درين محنت سرا
عنکبوت رشته طول امل شد دل مرا
دست خواهد کرد خونم عاقبت در گردنش
نيست گر در زندگانى رنگى از قاتل مرا
چون سپند آسوده ام صائب ز منع دور باش
مى کند بى طاقتى آواره از محفل مرا



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید