شماره ١٨٢: جلوه برقى است در ميخانه هشيارى مرا

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش اول

افزودن به مورد علاقه ها
جلوه برقى است در ميخانه هشيارى مرا
از پى تغيير بالين است بيدارى مرا
چون فلاخن کز وصال سنگ دست افشان شود
مى دهد رطل گران از غم سبکبارى مرا
تا نيابم در سخن ميدان، نمى آيم به حرف
همچو طوطى لوح تعليم است هموارى مرا
نيست چون ريگ روانم در سفر واماندگى
راحت منزل بود از نرم رفتارى مرا
بس که چون آيينه ديدم از جهان ناديدنى
نيست بر خاطر غبار از چرخ زنگارى مرا
مرد بى برگ و نوا را کاروان در کار نيست
مى کند چون تيغ، عريانى سپر دارى مرا
گوسفندى از دهان گرگ مى آرد برون
هر که چون يوسف کند ز اخوان خريدارى مرا
بس که مى سوزد دلش بر بى قرارى هاى من
شمع بالين مى شود انگشت زنهارى مرا
نيست غم از تير باران جوشن داود را
مى کند عشق از غم عالم نگهدارى مرا
نسبت من با گنه، آيينه و خاکسترست
روسفيدى هاست حاصل از سيه کارى مرا
نيست صائب چاه و زندان بر دل من ناگوار
همچو يوسف مى فزايد عزت از خوارى مرا



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید