شماره ١٩٢: ناتوانى از اجابت نيست مانع آه را

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش اول

افزودن به مورد علاقه ها
ناتوانى از اجابت نيست مانع آه را
مى رساند پيچ و خم آخر به منزل راه را
مى شوند از خاکسارى زيردستان سربلند
جامه کوتاه، رعنا مى کند کوتاه را
ترک غفلت کن که بيدارى درين ظلمت سرا
مد عمر جاودان سازد شب کوتاه را
از کدو بوى شراب آيد به دشوارى برون
از سر بى مغز نتوان برد حب جاه را
هر قدر ابر بهارى در کرم طوفان کند
نيست ممکن از تهى چشمى برآرد چاه را
با تن خاکى اميد جذبه سودايى است خام
کهربا با دانه نتواند ربودن کاه را
طاير يک بال نتواند فلک پرواز شد
بى حضور دل مبر زنهار نام الله را
پاى سرعت در ره هموار مى آيد به سنگ
نرم رويى آورد بيرون ز سختى راه را
حسن را از خط مشکين نيست بر خاطر غبار
توتياى چشم باشد گرد لشکر شاه را
برندارد وقت خط چشم از عذار گلرخان
هر که در ابر تنک ديده است سير ماه را
شرم نتواند حصارى کرد حسن شوخ را
هاله از پرتوفشانى نيست مانع ماه را
مرغ زيرک در قفس صائب دل خود مى خورد
بيش باشد وحشت از دنيا دل آگاه را



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید