شماره ٢٠٧: مى کند پامال، تن آخر دل آسوده را

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش اول

افزودن به مورد علاقه ها
مى کند پامال، تن آخر دل آسوده را
مى شود دامن کفن اين پاى خواب آلوده را
جز پشيمانى ندارد حاصلى طول امل
چند پيمايى مکرر اين ره پيموده را؟
آن که دارد آرزوى راه بى پايان عشق
کاش مى ديد اين دل و دست و قدم فرسوده را
مى کشد در حلقه فرمان به اندک فرصتى
گوشمال آسمان، گوش سخن نشنوده را
از دل شب مى کند در يوزه روز سياه
ديد تا ماه تمام آن روى مشک اندوده را
دل چو غافل شد ز حق، فرمان پذير تن شود
مى برد هر جا که خواهد اسب، خواب آلوده را
کى برابر مى کنم صائب به ماه و آفتاب؟
چهره بر آستان خاکسارى سوده را



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید