شماره ٢١٨: هر که ديد از باده لعلى به سامان شيشه را

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش اول

افزودن به مورد علاقه ها
هر که ديد از باده لعلى به سامان شيشه را
مى دهد ترجيح بر کان بدخشان شيشه را
گر چه در ابر تنک خورشيد را نتوان نهفت
مى کنم از سادگى در خرقه پنهان شيشه را
گر به رقص آرد دل بى تاب ما را دور نيست
باده شوخى که سازد پايکوبان شيشه را
با شراب عشق خوددارى نمى آيد ز دل
جوش اين مى مى دهد کشتى به طوفان شيشه را
جلوه خورشيد دارد در کنار صبحدم
باده گلرنگ در چاک گريبان شيشه را
در خراباتى که ما لنگر ز مستى کرده ايم
دعوى جلوه است با سرو خرامان شيشه را
زان شراب لعل سرگرمم که از هر قطره اش
اخگر خورشيد باشد در گريبان شيشه را
سرو همت را برومندى بود در بر گريز
خنده مى ريزد ز لب در وقت احسان شيشه را
کار هر دل نيست راز عشق پنهان داشتن
زور اين مى مى کند چون نار خندان شيشه را
مى کشان را شکوه اى از گردش افلاک نيست
در بغل دارند صائب مى پرستان شيشه را



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید