شماره ٤٢١: ز مهر و ماه سازد سير، رويت چشم روزن را

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش اول

افزودن به مورد علاقه ها
ز مهر و ماه سازد سير، رويت چشم روزن را
به يک شبنم کند محتاج، رخسار تو گلشن را
ضعيفان را به چشم کم مبين در سرفرازى ها
که تيغ تيز بر دارد ز خاک راه سوزن را
ز گرديدن سپهر سنگدل را نيست دلگيرى
که در سرگشتگى باشد گشاد دل فلاخن را
نظر را برگ کاهى از پريدن مى شود مانع
بود بسيار، اندک کلفتى دلهاى روشن را
ندارد صبح با رخسار آتشناک او نورى
يد بيضا چراغ روز باشد نخل ايمن را
عيار همت ما پست ماند از پستى گردون
نفس در سينه مى سوزد چراغ زير دامن را
سخاوت مال را از ديده بدبين نگه دارد
به از دلجويى موران سپندى نيست خرمن را
گرانجانى ندارد حاصلى در پله گردون
به لنگر، سنگ از گردش نيندازد فلاخن را
چو قمري، سرو با آن سرکشى گيرد در آغوشش
نپيچد هر که صائب از خط تسليم، گردن را



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید