شماره ٤٥٠: خرابى باعث تعمير باشد بينوايى را

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش اول

افزودن به مورد علاقه ها
خرابى باعث تعمير باشد بينوايى را
که کورى کاسه دريوزه مى گردد گدايى را
کند با سخت رويان چرب نرمى بيشتر دوران
بود با استخوان پيوند ديگر، موميايى را
نباشد يک قلم تأثير با آه هوسناکان
به خون رنگين نگردد بال و پر، تير هوايى را
اگر در سير از چوگان يد طولى طمع دارى
درين ميدان چو گو تحصيل کن بى دست و پايى را
نباشد ز اقتباس نور، چشم ماه را سيرى
الهى هيچ کافر نشکند نان گدايى را
ندارد گريه افسوس با اعمال بد سودى
که در جنس آب کردن، مى فزايد ناروايى را
به مغزم بوى خون مى آيد امروز از تماشايش
که ماليده است بر چشم خود آن دست حنايى را؟
شود آسان دل از جان بر گرفتن در کهنسالى
که در فصل خزان، برگ از هوا گيرد جدايى را
ازان پهلو تهى از دوستداران مى کنم صائب
که نتوانم به جا آورد حق آشنايى را



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید