شماره ٥٣٧: هوش نگذاشت به سر آن لب مى نوش مرا

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش اول

افزودن به مورد علاقه ها
هوش نگذاشت به سر آن لب مى نوش مرا
با چنان هوش ربايى چه کند هوش مرا؟
گر بدانى چه قدر تشنه ديدار توام
خواهى آمد عرق آلود به آغوش مرا
شور عشق و نمک حسن گلوسوزم من
نيست ممکن که توان کرد فراموش مرا
نه چنان گرم شد از آتش گل سينه من
که دم سرد خزان افکند از جوش مرا
دست بسته است کليد در گنجينه من
مى گشايد گره از دل لب خاموش مرا
شب زلف سيه افسانه خوابم شده بود
ساخت بيدار دل آن صبح بناگوش مرا
منم آن فاخته صائب که ز خود دارد دور
در ته پيرهن آن سرو قباپوش مرا



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید