شماره ٦٣٨: گرفت خط تو دلهاى بى قراران را

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش اول

افزودن به مورد علاقه ها
گرفت خط تو دلهاى بى قراران را
غبار، جامه فتح است خاکساران را
ز خوان عالم بالاست رزق خاموشان
سحاب آب دهد تيغ کوهساران را
لب تو پرده راز مرا تنک کرده است
شراب دشمن جان است رازداران را
همين نه پشت من از بار دل، شکسته شده است
شکست خامى اين ميوه شاخساران را
چه طرف بست مى از صحبت نمک، زنهار
مده به مجلس مى راه، هوشياران را
حضور دايمى از هجر دايمى بترست
ز وصل گل چه تمتع بود هزاران را؟
ز ماجراى خط و زلف يار دانستم
که رفته رفته خورد مور مغز ماران را
گران چو ابر شب جمعه است بر خاطر
وجود محتسب شهر، ميگساران را
ازان ز داغ نهان پرده بر نمى دارم
که دست و دل نشود سرد، لاله کاران را
هماى عالم توحيد، دانه پرور نيست
ز ما دعا برسانيد سبحه داران را
گرفته نيست دل صائب از گرفت حسود
محک بلند کند رتبه، خوش عياران را



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید