شماره ٧٢٦: از گرد خط، فزود محبت به دل مرا

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش اول

افزودن به مورد علاقه ها
از گرد خط، فزود محبت به دل مرا
پاى به خواب رفته فرو شد به گل مرا
هر شکوه اى که هست، ز درمان بود مرا
ورنه ز درد نيست غبارى به دل مرا
آزادگى چو سرو بود عذرخواه من
دست تهى ز خلق ندارد خجل مرا
دوزخ فسرده مى شود از مشت آب من
دارد ز بس که شرم گنه منفعل مرا
باشد چو نقش پاى زمين گير، برق و باد
در کوچه اى که رفته فرو پا به گل مرا
من کز يگانگى در توحيد مى زنم
ترسم دو زلف يار نمايد دو دل مرا
بى پرده کردم آنچه نبايست کردنم
حاشا که عفو يار نمايد خجل مرا
دزديده ام چو زخم ازان تيغ آبها
اى واى تيغ او نکند گر بحل مرا
صائب ز داغ عشق شکايت چسان کنم؟
کز قيد عقل داد نجات اين سجل مرا



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید