شماره ٧٤٩: روشن ز داغ هاى نهان ساز سينه را

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش اول

افزودن به مورد علاقه ها
روشن ز داغ هاى نهان ساز سينه را
از پشت، رو شناس کن اين آبگينه را
يک دم بود گرفتگى ماه و آفتاب
روشن گهر به دل ندهد جاى کينه را
دارد ترا هميشه معذب فشار قبر
از گرد کينه تا نکنى پاک سينه را
بى آه سرد دل به مقامى نمى رسد
موج خطر بود پر و بال اين سفينه را
با جسم، روحى من چو مسيحا کند عروج
شهباز من به جا نگذارد نشينه را
دل مى کنم به خط خوش ازان زلف مشکبار
ته جرعه اى بس است خمار شبينه را
از حرف وصوت خرده جان مى رود به باد
از باد دست حفظ نما اين خزينه را
در سينه بود مهر رخش تا خطش دميد
آخر به خط يار رساندم سفينه را
صائب به آرزوى دل خود نمى رسى
تا پاک از آرزو نکنى لوح سينه را



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید