شماره ٧٨١: دايم ز خود سفر چو شرر مى کنيم ما

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش اول

افزودن به مورد علاقه ها
دايم ز خود سفر چو شرر مى کنيم ما
نقد حيات صرف سفر مى کنيم ما
سالى دو عيد مردم هشيار مى کنند
در هر پياله عيد دگر مى کنيم ما
در پاکى گهر ز صدف دست برده ايم
آبى که مى خوريم گهر مى کنيم ما
جنگ شرار و سوخته را سير کرده ايم
از دشمن ضعيف حذر مى کنيم ما
صبح وجود ما نفس واپسين ماست
در زير تيغ خنده تر مى کنيم ما
ابرو ز چشم و خال ز خط دلرباترست
چندان که در رخ تو نظر مى کنيم ما
چون گردباد نيش دو صد خار مى خوريم
گر جامه از غبار به بر مى کنيم ما
وا مى کنيم غنچه دل را به زور آه
خون در دل نسيم سحر مى کنيم ما
دامن به خارزار تعلق فشانده ايم
در زير بال خويش به سر مى کنيم ما
غافل به قلب خصم شبيخون نمى زنيم
اول ز عزم خويش خبر مى کنيم ما
شيرينى فسانه ما نيست گفتنى
در شير ماهتاب شکر مى کنيم ما
از رخنه دل است، رهى گر به دوست هست
زين راه، اختيار سفر مى کنيم ما
هر ماه نو که از افق حسن سرزند
در عرض يک دو هفته قمر مى کنيم ما
چون آفتاب شهره آفاق مى شود
در هر ستاره اى که نظر مى کنيم ما
اى قدردان گوهر پاکيزه گوهران
بازآ، وگرنه عزم سفر مى کنيم ما
صائب فريب نعمت الوان نمى خوريم
روزى خود ز خون جگر مى کنيم ما



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید