غزل شماره ۷۴۹

غزلستان :: مولوی :: دیوان شمس - غزلیات
مشاهده برنامه «دیوان شمس» در فروشگاه اپل


افزودن به مورد علاقه ها
مست آمد دلبرم تا دل برد از بامداد
ای مسلمانان ز دست مست دلبر داد داد
دی دل من می‌جهید و هر دو چشمم می‌پرید
گفتم این دل تا چه بیند وین دو چشمم بامداد
بامدادان اندر این اندیشه بودم ناگهان
عشق تو در صورت مه پیشم آمد شاد شاد
من كه باشم باد و خاك و آب و آتش مست اوست
آتش او تا چه آرد بر من و بر خاك و باد
عشق از او آبستن‌ست و این چهار از عشق او
این جهان زین چار زاد و این چهار از عشق زاد

آتشاندیشهجهانعشقمستچشم


مشاهده برنامه در فروشگاه اپل


اشعار مرتبط



نظرات نوشته شده



نظر بدهید