سه تار من

غزلستان :: شهریار :: غزلیات
مشاهده برنامه «غزلیات شهریار» در فروشگاه اپل


افزودن به مورد علاقه ها
نالد به حال زار من امشب سه تار من
اين مايه تسلى شب هاى تار من
اى دل ز دوستان وفادار روزگار
جز ساز من نبود کسى سازگار من
در گوشه غمى که فراموش عالمى است
من غمگسار سازم و او غمگسار من
اشک است جويبار من و ناله سه تار
شب تا سحر ترانه اين جويبار من
چون نشترم به ديده خلد نوشخند ماه
يادش به خير، خنجر مژگان يار من
رفت و به اختران سرشکم سپرد جاى
ماهى که آسمان بربود از کنار من
آخر قرار زلف تو با ما چنين نبود
اى مايه قرار دل بيقرار من
در حسرت تو ميرم و دانم تو بى وفا
روزى وفا کنى که نيايد به کار من
از چشم خود سياه دلى وام ميکنى
خواهى مگر گرو برى از روزگار من
اختر بخفت و شمع فرومرد و همچنان
بيدار بود ديده شب زنده دار من
من شاهباز عرشم و مسکين تذرو خاک
بختش بلند نيست که باشد شکار من
يک عمر در شرار محبت گداختم
تا صيرفى عشق چه سنجد عيار من
من شهريار ملک سخن بودم و نبود
جز گوهر سرشک در اين شهريار من



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل


اشعار مرتبط



نظرات نوشته شده



نظر بدهید