واى واى من

غزلستان :: شهریار :: غزلیات
مشاهده برنامه «غزلیات شهریار» در فروشگاه اپل


افزودن به مورد علاقه ها
هر دم چو توپ مى زندم پشت پاى واى
کس پيش پاى طفل نيفتد که واى واى
دير آشناتر از تونديم ولى چه سود
بيگانه گشتى اى مه ديرآشناى واى
در دامنت گريستن سازم آرزوست
تا سرکنم نواى دل بى نواى واى
سوز دلم حکايت ساز تو مى کند
لب بر لبم بنه که برآرم چو ناى واى
آخر سزاى خدمت ديرين من حبيب
اين شد که بشنوم سخن ناسزاى واى
جز نيک و بد به جاى نماند چه مى کنى
نه عشق من نه حسن تو ماند به جاى واى
اى کاش واى واى منش مهربان کند
گر مهربان نشد چکنم اى خداى واى
من شهريار کشورعشقم، گداى تو
اى پادشاه حسن مرنجان گداى واى



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل


اشعار مرتبط



نظرات نوشته شده



نظر بدهید