شماره ٣١

غزلستان :: عرفی شیرازی :: مثنوی

افزودن به مورد علاقه ها
فارغيم اى عاملان حشر زاحسان شما
کشت و کار ما نمى گنجد بميزان شما
نيست غم زآلودگى اى سالکان راه عشق
دست کوثر مى فشاند گرد ايوان شما
آفتاب ما طلوع از مشرق يثرب نمود
فارغيم اى مصريان از ماه کنعان شما
رفته رفته کار خود مى ساختم ناپايدار
گر بگشتى دستگيرم فيض احسان شما
شب گذشت و جام مى لب تر نکردى زاهدا
مجلس رندان ندارد طاقت شان شما
دست عدل اى سينه ريشان گر ببخشد مرهمى
طاق کسرى ميکند چاک گريبان شما
عرض مال اى منعمان بر مى کشان بى حرمتيست
خرج يک بزم شراب ماست سامان شما
از تبسم بر سر خوبان چرا منت نهند
اين ملاحت با نمک هست از نمکدان شما
سوخت عرفى از حجاب ناکسان کوى عشق
شرم حرمت بر نتابد روى مهران شما



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید