شماره ٤٧

غزلستان :: عرفی شیرازی :: مثنوی

افزودن به مورد علاقه ها
لطفت گهر عتاب بشکست
دل رايت اضطراب بشکست
بدمست من آستين برافشاند
پيمانه آفتاب بشکست
زلفت بجهان فکنده آشوب
در ديده فتنه خواب بشکست
پيغام وصال در دماغم
صد شيشه پرگلاب بشکست
اين ناله که در جگر شکستيم
سيخيست که در کباب بشکست
صد گوهر راز وقت اظهار
از غايت اضطراب بشکست
گفتى که دلت شکسته کيست
در زير لبم جوآب بشکست
عرفى دل ما چو طره يار
در پنجه پيچ و تاب بشکست



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید