شماره ٨٨

غزلستان :: عرفی شیرازی :: مثنوی

افزودن به مورد علاقه ها
مده تسليم از صلح بى مدار هنوز
که ميشوم بفريبت اميدوار هنوز
اگر گشت قيامت قيامت بوعده گاه بيا
که دل نشسته در آنجا بانتظار هنوز
بدست بوس تو از ذوق جان برآمد ليک
نبرده زخم از اين لذت شکار هنوز
فرو گرفت در و بام ديده را حسرت
نگشته گرم نگاهم بروى يار هنوز
خزان گرفت گلستان عيش را عرفى
نديده خرمى فصل نوبهار هنوز



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید