کو عشق که در غمزدگى نام بر آرم
نامى بمراد دل ناکام برآرم
بدخوى شوم روزى و اين جان غم انديش
از غمکده سينه بدنام برآرم
سر رشته زنار جهانى بکف آيد
يک رشته گر از پرده اسلام برآرم
گر روشنى را ز برون افکنم از دل
خورشيد فلک را بسر بام برآرم
معشوق وقا دشمن و عيبست که در عشق
نا باخته هستى بوفا نام برآرم
از دام غم آزاد مشو کين دل عرفى
آهوى حرم نيست که از دام بر آرم