باز آى تا بذوق الم آشنا شويم
با شيشه وزسنگ بهم آشنا شويم
صد بحث غم بيکدرم داغ ميخرند
زين ننگ با معامله کم آشنا شويم
راز محبتيم زما گوش و لب تهيست
حاشا که ما بلوح و قلم آشنا شويم
بايد کشيد خون شهيدان سبوسبو
تا اندکى بذوق عدم آشنا شويم
گفتى براه کعبه کنند آشنا قدم
اول رهى که با قدم آشنا شويم