شماره ٤٠: زلف چون قلاب او آب از دل آهن کشد

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش چهارم

افزودن به مورد علاقه ها
زلف چون قلاب او آب از دل آهن کشد
ريشه جوهر برون زآيينه روشن کشد
مى برد در روز روشن ره به آن تنگ دهن
در شب تاريک هر کس رشته در سوزن کشد
از نظربازان مشو غافل که هر روز آفتاب
با کمال سرفرازى سر به هر روزن کشد
خانه زنبور شد از گردن افرازى هدف
اين سزاى آن که در اين خاکدان گردن کشد
خون من خواهد گرفتن در قيامت دامنش
گر در ايام حيات از دست من دامن کشد
نيست صائب گوشه اى از گوشه دل امن تر
وقت آن کس خوش که رخت خود به اين مأمن کشد



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید