شماره ١٠١: نه همين بر قلب ايمان يا دل ما مى زند

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش چهارم

افزودن به مورد علاقه ها
نه همين بر قلب ايمان يا دل ما مى زند
دزد خال او شبى خود را به صد جا مى زند
جام چون خالى شود سر مى نهد در پاى خم
ابر چون بى آب شد بر قلب دريا مى زند
اينقدرها شوربختى را اثر مى بوده است؟
مى شود هشيار هر کس باده با ما مى زند
جان مشتاقان نمى سازد به زندان بدن
وحشى ما زود بر دامان صحرا مى زند
کشتن ما نيست مطلب از شکست آستين
دامنى بر آتش بيتابى ما مى زند
گرچه هر بندم زبار درد کوه آهنى است
باز عشق بدگمانم بند بر پا مى زند
مدتى شد خط او فرمان عزل آورده است
همچنان خال لب او مهر بالا مى زند
مى تواند گل زروى دولت بيدار چيد
هر که چون صائب مى روشن به شبها مى زند



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید