شماره ١٠٨: دامن آنها کز گرانجانان دنيا مى کشند

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش چهارم

افزودن به مورد علاقه ها
دامن آنها کز گرانجانان دنيا مى کشند
بار کوه قاف آسان همچو عنقا مى کشند
همچو بار طرح مى باشند بر دلها گران
شوره پشتانى که دست از کار دنيا مى کشند
مى کشند آنان که خار از پاچو سوزن خلق را
سر برون از يک گريبان با مسيحا مى کشند
مى دهندش همچو مژگان جا به چشم خويشتن
عاشقان گر خار راه عشق از پا مى کشند
حسرت عشاق افزون مى شود در عين وصل
موجها خميازه در آغوش دريا مى کشند
گرچه ليلى عمرها شد تا ازين صحرا گذشت
آهوان گردن همان بهر تماشا مى کشند
داده ام تا نسبت آن قامت موزون به سرو
قمريان از جلوه اش ناز دو بالا مى کشند
نيست صائب رنگى از مى زاهدان خشک را
گردنى از دور گاهى همچو مينا مى کشند



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید