شماره ١٦٨: شرم حسن شوخ را کى پرده سازى مى کند؟

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش چهارم

افزودن به مورد علاقه ها
شرم حسن شوخ را کى پرده سازى مى کند؟
برق در ابر بهاران تيغ بازى مى کند
حسن را روشنگرى چون ديده هاى پاک نيست
اشک شبنم دامن گل را نمازى مى کند
نگذرد چون از سرشک تلخ من دامن فشان؟
آن که با آهم چو زلف خويش بازى مى کند
تا سگ ليلى به مجنون آشنا گرديده است
بر غزالان حرم گردن فرازى مى کند
ساده کن از نقش لوح سينه خود را که صبح
دست در آغوش مهر از پاکبازى مى کند
قدر منزل را بيابانگرد مى داند که چيست
کعبه کى اين جلوه در چشم حجازى مى کند؟
روى گرم دولت آن کس را که از جا مى برد
چون سپندى دان کز آتش سرفرازى مى کند
حسن غافل نيست از دلجويى افتادگان
سرو من با سايه خود عشقبازى مى کند
مى برم غيرت به ماه نو که بر خوان سپهر
خويش را فربه براى جانگدازى مى کند
مهر خاموشى زبان شکوه ما را نبست
کى گره اين رشته را منع از درازى مى کند؟
پرده فانوس اگر پروانه را مانع شود
شمع من از اشک خود پروانه سازى مى کند
پيش دريا چشم آب از چشمه پل مى دهد
عمر هر کس صرف در عشق مجازى مى کند
نيست درد عشق را صائب به درمان احتياج
ساده لوح آن کس که ما را چاره سازى مى کند



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید