شماره ١٧٨: سايه بر هر کس که آن سرو خرامان افکند

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش چهارم

افزودن به مورد علاقه ها
سايه بر هر کس که آن سرو خرامان افکند
رعشه چون آب روانش بر رگ جان افکند
عشق بالا دست هر کس را که برگيرد زخاک
آسمان را بر زمين چون سايه آسان افکند
پرده ناموس نتواند حريف عشق شد
بادبان چون پرده بر رخسار طوفان افکند؟
از گلوى خود بريدن وقت حاجت همت است
ورنه هر کس گاه سيرى پيش سگ نان افکند
هر که را شرم کرم در زير دامان پرورد
در دل شب سايلان را زر به دامان افکند
هر که اينجا جمع سازد خويش را، فرداى حشر
خويش را چون قطره در درياى غفران افکند
رحم کن بر ناتوانان کز دهان شکوه مور
مى تواند رخنه در ملک سليمان افکند
بر ضعيفان رحم کردن، رحم بر خود کردن است
واى بر شيرى که آتش در نيستان افکند
من چسان صائب نگهدارى کنم خود را، که خضر
خويش را دانسته در چاه زنخدان افکند



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید