شماره ١٩٥: کو جنون تا خاک بازيگاه طفلانم کنند

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش چهارم

افزودن به مورد علاقه ها
کو جنون تا خاک بازيگاه طفلانم کنند
رو به هر جانب که آرم سنگبارانم کنند
هست بيمارى مرا صحت چو چشم دلبران
مى شوم معمورتر چندان که ويرانم کنند
روى گل شد آتشين از شعله آواز من
از مروت نيست بيرون زين گلستانم کنند
مى کنم گنجينه گوهر صدفها را تمام
از کرم سيراب اگر چون ابر نيسانم کنند
تازه چون ابرست از تردستيم روى زمين
مى شود عالم پريشان گر پريشانم کنند
همچو مور از خاکسارى دارم آتش زير پا
مسند عزت گر از دست سليمانم کنند
گر به دست افتد چو ماه نو لب نانى مرا
خلق از انگشت اشارت تيربارانم کنند
بسته ام چشم از تماشاى زليخاى جهان
چشم آن دارم که با يوسف به زندانم کنند
مى فشارم چون صدف دندان غيرت بر جگر
گر به جاى آبرو گوهر به دامانم کنند
زان لب ميگون به پيغامى قناعت کرده ام
جاى آن دارد که خوبان بوسه بارانم کنند
نور من چون برق صائب پرده سوز افتاده است
نيستم شمعى که پنهان زير دامانم کنند



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید