شماره ٢٣٨: پيش ازين حسن مجرد تشنه زيور نبود

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش چهارم

افزودن به مورد علاقه ها
پيش ازين حسن مجرد تشنه زيور نبود
چشم دريا در خمار شبنم گوهر نبود
بلبل ما هر زمان بر شاخسارى مى نشست
بيضه افلاک ما را زير بال و پر نبود
در گلستانى که ما گلبانگ عشرت مى زديم
زهره فرياد کردن حلقه را بر در نبود
خط او اين نقش زد بر آب، ورنه پيش ازين
پرده دار آتش ياقوت خاکستر نبود
رفته رفته آب شد آيينه از تاب رخش
چون نگردد آب، آخر سد اسکندر نبود
خاطرى از موى سر آشفته تر مى خواستند
پيش ازين ديوانگى تنها به موى سر نبود
تنگدستى قسمت صاحبدلان امروز نيست
غنچه اين باغ را در جيب هرگز زر نبود
در صدف تا داشت صائب گوهرم آرامگاه
کوه غم بر خاطرم از سنگ بد گوهر نبود



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید