شماره ٢٧٢: حاش لله از ملامت شوق جانان کم شود

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش چهارم

افزودن به مورد علاقه ها
حاش لله از ملامت شوق جانان کم شود
خارخار کعبه از خار مغيلان کم شود
نيست در پيکان سرايت خنده سوفار را
تنگى دلها کى از لبهاى خندان کم شود
خون به خون شستن ندارد جزندامت حاصلى
عشق دردى نيست کز سير گلستان کم شود
وسعت مشرب کند هموار وضع چرخ را
شور سيلاب بهاران در بيابان کم شود
تا بود پيوسته با لعل لب سيراب يار
آب هيهات است از آن چاه زنخدان کم شود
گر به بلبل واگذار ديده بانى باغبان
نيست ممکن برگ سبزى از گلستان کم شود
مى کند خم باده کم جوش را پرزورتر
خوبى يوسف کجا از چاه و زندان کم شود
حسن کامل مى کند کوتاه دست زلف را
در بلندى سايه خورشيد تابان کم شود
ديده شور سکندر تا بود در چاشنى
خضر را کى تشنگى از آب حيوان کم شود؟
عرض نعمت دستگاه حرص را سازد زياد
نيست ممکن حرص مور از شکرستان کم شود
گر کند صد ماه نو را هر زمان ماه تمام
نيست ممکن ذره اى از مهر تابان کم شود
لنگر بيتابى دريا نمى گردد گهر
کى جنون ديوانه را از سنگ طفلان کم شود؟
باده نتوانست صائب زنگ غم از دل زدود
از گهر گرد يتيمى کى به طوفان کم شود؟



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید