شماره ٢٨٩: عشقبازان را طرف بسيار پيدا مى شود

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش چهارم

افزودن به مورد علاقه ها
عشقبازان را طرف بسيار پيدا مى شود
کار اگر عشق است پر همکار پيدا مى شود
رخنه در سد سکندر مى کند اقبال حسن
در براى يوسف از ديوار پيدا مى شود
مى نمايد حسن شوخيهاى خود را از نقاب
شور مغز از پيچش دستار پيدا مى شود
از بلند و پست عالم شکوه کافر نعمتى است
نرمى از سوهان ناهموار پيدا مى شود
مى دهد تشريف هيبت عاجزان را اتفاق
مور چون پيوست با هم مار پيدا مى شود
بيضه خورشيد اگر در کلبه خفاش هست
زير گردون هم دل بيدار پيدا مى شود
از گرانى سنگ راه مشترى گرديده اى
خويش را گر بشکنى بازار پيدا مى شود
گر سلامت خواهى از سنگ ملامت سر مپيچ
کاين گهر در سينه کهسار پيدا مى شود
گر به چشم دل درين گلشن تماشايى شوى
در دل هر خار صد گلزار پيدا مى شود
از تن خاکى توانى گر بر آوردن غبار
گنجها در زير اين ديوار پيدا مى شود
کفر پوشيده است در ايمان، اگر کاوش کنى
از ميان سبحه هم زنار پيدا مى شود
از مآل تيره روزان جهان غافل مشو
کز بخارى ابر گوهربار پيدا مى شود
از سلاح جنگ گردد جوهر مردى عيان
زور منصور از کمان دار پيدا مى شود
مى شود در تنگدستى نفس کجرو مستقيم
راستى در راه تنگ از مار پيدا مى شود
خونچکان شد ناله مرغ چمن از ناله ام
ذوق کار از غيرت همکار پيدا مى شود
مى توان از ناله صائب شنيدن بوى خون
هر چه در دل هست از گفتار پيدا مى شود



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید