شماره ٣٦٥: درد را چون صاف در ميخانه مى بايد کشيد

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش چهارم

افزودن به مورد علاقه ها
درد را چون صاف در ميخانه مى بايد کشيد
هر چه ساقى مى دهد مردانه مى بايد کشيد
عزت جام تهى بايد به بوى باده داشت
ناز گنج گوهر از ويرانه مى بايد کشيد
مى چو گردد سر که هيهات است ديگر مى شود
دست از اصلاح دل فرزانه مى بايد کشيد
مى رسد سيل فنا تا چشم بر هم مى زنى
رخت خود بيرون ازين ويرانه مى بايد کشيد
تلخى زهر فنااز زندگانى بيش نيست
بر سر اين پيمانه را مردانه مى بايد کشيد
درد بى درمان پيرى را دوا بى حاصل است
دست از تعمير اين ويرانه مى بايد کشيد
تا سر مويى تعلق هست دل آزاد نيست
ريشه اين سبزه بيگانه مى بايد کشيد
وحشتى کز آشنايان بى دماغان مى کشند
روح را زين عالم بيگانه مى بايد کشيد
تا شود روشن به نور شمع صائب ديده ات
سرمه از خاکستر پروانه مى بايد کشيد



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید