مرگ را آماده شو هرگاه گردد مو سفيد
زندگى بر طاق نسيان نه چو شد ابرو سفيد
پرده پوشى چون شب تاريک، کار صبح نيست
دست بردار از سيه کارى چو گردد مو سفيد
صبر کن بر تيره روزى کز فروغ عاريت
قد ماه نو دو تا مى گردد و ابرو سفيد
عنبرين مويى کز او گرديده روز من سياه
مى نمايد پيش چشمش ديده آهو سفيد
هر که از روشندلى از تيره بختى رو نتافت
از ته ابر سيه چون مه برآيد رو سفيد
از دورويان جهان اميد يکرنگى مدار
نامه را يک رو سيه مى باشد و يک رو سفيد
نيست آسان زر دست افشار کردن سنگ را
کرد روى کوهکن را قوت بازو سفيد
چون نسازد سرخ رويش را به خون عشق غيور؟
کرد راه قصر شيرين کوهکن از جو سفيد
نيست صائب اهل دل را شکوه از بخت سياه
مى کند خاکستر اين آيينه ها را رو سفيد