شماره ٤٢٣: نسيم صبحگاه از غنچه ام دلگير برگردد

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش چهارم

افزودن به مورد علاقه ها
نسيم صبحگاه از غنچه ام دلگير برگردد
گره چون محکم افتد ناخن تدبير برگردد
بشو دست از دل ديوانه چون گرديد صحرايى
که ممکن نيست کس زان خاک دامنگير برگردد
زجان سيرست هر کس از حريم عشق مى آيد
که مهمان از سر خوان کريمان سير برگردد
غم از دل مى برد نظاره لبهاى ميگونش
چه صورت دارد از ميخانه کس دلگير برگردد؟
نظر چون عاشق بيتاب بردارد زرخسارى
که از گرداندن او چهره تصوير برگردد
به دل برگشت گرد آلود خجلت آهم از گردون
چو صيادى که دست خالى از نخجير برگردد
به هموارى توان مغلوب کردن خصم سرکش را
زروى نرم موم اينجا دم شمشير برگردد
اگرچه سنگ طفلان توتيا کرد استخوانش را
نشد مجنون ما از کوچه زنجير برگردد
برات قسمت حق گرچه برگشتن نمى داند
زبخت واژگون ما به پستان شير برگردد
کمان چرخ را زه مى کند گردن فرازيها
اگر دزدد هدف سر در گريبان، تير برگردد
به زخم اولين از عشق بى پروا قناعت کن
به صيد کشته خود نيست ممکن شير برگردد
ندارد حاصلى با سخت رويان گفتگو صائب
که چون باشد هدف از سنگ خارا، تير برگردد



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید