شماره ٤٤٢: سر هر کس که گرم از باده منصور مى گردد

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش چهارم

افزودن به مورد علاقه ها
سر هر کس که گرم از باده منصور مى گردد
به چشمش چوب خشک دار نخل طور مى گردد
سر دارالامان نيستى گردم، که هر مورى
در آن مهمانسرا همکاسه فغفور مى گردد
چه خواهد شد من افتاده را از خاک برداري؟
کف دست سليمان پايتخت مور مى گردد
مگردان روى جرأت از دم شمشير نوميدى
که آه سرد آخر مرهم کافور مى گردد
شکر از تلخکامان باز مى گيري، نمى دانى
که تنگ شکرت آخر نصيب مور مى گردد
کمان کهکشان از آتش آهم ملايم شد
کمان چين ابروى تو کى کم زور مى گردد؟
تماشاى ترا بر هيچ کس غير از تو نپسندم
که گر اين است حسن، آيينه چشم شور مى گردد
اگر يک لحظه از خال لب او چشم بردارم
سويدا در دل بيطاقتم زنبور مى گردد
به فکر دامن دشت عدم گاهى که مى افتم
به چشمم چار ديوار عناصر گور مى گردد
تلاش بزم بى کيفيت گردون مکن صائب
که جاى جام مى آنجا سر مخمور مى گردد



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید