به الزام پياپى مدعى ملزم نمى گردد
اگر صد سال اندامش دهى آدم نمى گردد
دل معمور را سامان پيچ و تاب نمى بايد
به قد خم کسى سر حلقه ماتم نمى گردد
چرا تصديع بى حاصل دهم خار مغيلان را؟
نمازى دامنم از چشمه زمزم نمى گردد
به دريا کن دل اى ساقى و خم را در ميان آور
سر ما گرم ازين پيمانه کم کم نمى گردد
چه چشمک مى زنى اى سوزن عيسى به زخم من؟
رفو اين دستگاه از رشته مريم نمى گردد