شماره ٧١٣: گل بى خار را شبنم زچشم شور مى باشد

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش چهارم

افزودن به مورد علاقه ها
گل بى خار را شبنم زچشم شور مى باشد
چو نيش و نوش با هم شد زآفت دور مى باشد
به يک اندازه باشد تلخى و شيرينى عالم
به قدر اشک چوب تاک را انگور مى باشد
مجو در لقمه اهل قناعت ناگوارايى
که اين مو در کمين کاسه فغفور مى باشد
کند جمعيت دنيا فساد نفس را ظاهر
که اين مکاره از بى چادرى مستور مى باشد
به قدر اختصار از خانه لذت مى توان بردن
حلاوت فرش در کاشانه زنبور مى باشد
زما دارالسرور نيستى ماتم سرايى شد
گره بر جبهه دار از سر منصور مى باشد
شد از کسب هوا قصر حباب از موجه اى ويران
سراى شوخ چشمان يک نفس معمور مى باشد
نشد سر بر خط فرمان گذارد طاق ابرويش
نمى گيرد به خود زه چون کمان پرزور مى باشد
به پيغامى زبان شکوه ما مى توان بستن
زخرمن دانه اى قفل دهان مور مى باشد
شکست از سنگ اخوان گوهر بى قيمت يوسف
حسد در مردم نزديک بيش از دور مى باشد
سبکبارى بود در خواب حمال گرانجان را
اگر دارد حريص آسايشي، در گور مى باشد
نمى دانم کم از مکتوب، پيغام زبانى را
نمک بر زخم عاشق مرهم کافور مى باشد
مبين صائب به عيب خلق اگر از پاک چشمانى
که عيب از ديده هاى پاک بين مستور مى باشد



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید