شماره ٧٨١: تو از نام بلند اى نوجوان بردار کام خود

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش چهارم

افزودن به مورد علاقه ها
تو از نام بلند اى نوجوان بردار کام خود
که پيران مى کنند از قامت خم حلقه نام خود
زفيض راستى از محتسب بر خود نمى لرزم
به کوه قاف دارم پشت از سنگ تمام خود
گر از بيطاقتى خود قاصد پيغام خود گردم
فرامش مى کنم در راه از غيرت پيام خود!
حذر کن از مى سرکش که تاکش با زمين گيرى
به چندين دست نتواند نگه دارد زمام خود
مرا از بوته خجلت بر آر اى شعله سرکش
که خونها مى خورم چون لاله از سوداى خام خود
چه افتاده است بر دل بار گردم عندليبان را؟
چو من از بوى گل چون غنچه مى گيرم مشا خود
ز آواز شکست من دل احباب مى ريزد
وگرنه من نمى دارم دريغ از سنگ جام خود
شکارى چون به بخت ما نمى افتد همان بهتر
که در خاک فراموشان نهان سازيم دام خود
به شور من ندارد بلبلى اين بوستان صائب
روان گردد، به خون مرده گر خوانم کلام خود



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید