شماره ٣٧: اى قامت بلندت معراج آفريدن

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش نهم

افزودن به مورد علاقه ها
اى قامت بلندت معراج آفريدن
يک شيوه خرامت در پيش پا نديدن
پرواز طاير شوق مقراض قطع راه است
صد ساله راه طى شد دل را به يک تپيدن
مرد آن بود که چون مى در شيشه گر کنندش
چون رنگ مى تواند از خود برون دويدن
روزى که حلقه کردند زلف کمند او را
از فکر وحشيان جست انديشه رميدن
در خاک تيره ديدن نور صفا، کمال است
هر طفل مى تواند مه را در آب ديدن
در عشق پيش بينى سنگ ره وصال است
شد سيل محو در بحر از پيش پا نديدن
اى عنکبوت غافل، در تنگناى گردون
آخر دلت نشد سير زين پرده ها تنيدن؟
ملاى روم صائب ما را بود سخن کش
احسنت اى کشنده، شاباش اى کشيدن



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید