شماره ١١٦: ز کعبه سنگ به دل مى زند خليل از تو

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش نهم

افزودن به مورد علاقه ها
ز کعبه سنگ به دل مى زند خليل از تو
الف به سينه کشد بال جبرئيل از تو
چه آرزوى شهادت کنم، که سوخته است
به داغ يأس جگرگوشه خليل از تو
کيم من و چه بود قدر صيد لاغر من؟
که خون خضر و مسيحا بود سبيل از تو
مگر به خويش دلالت کنى مرا، ورنه
شده است خشک چو سنگ نشان دليل از تو
به درگه تو بزرگى نمى رسد به کسى
که سنگسار ابابيل گشت فيل از تو
چرا کليم تو از شور بحر انديشد؟
که شاهراه نجات است رود نيل از تو
برات سينه گرم مرا به داغ نويس
بهشت و کوثر و تسنيم و سلسبيل از تو
چو برگهاى خزان ديده مى تپد بر خاک
زبان عقل و پر و بال جبرئيل از تو
ترحم است بر آن ساده دل که چون صائب
کند ز حال قناعت به قال و قيل از تو



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید