شماره ١٨٦: نه تبخاله است بر گرد دهان يار افتاده

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش نهم

افزودن به مورد علاقه ها
نه تبخاله است بر گرد دهان يار افتاده
که گوهرها برون از مخزن اسرار افتاده
کدامين سرو بالا را گذار افتاده بر گلشن؟
که از خميازه دست شاخ گل از کار افتاده
به چين عاريت دامان استغنا نيالايد
ز بس شمشير ابروى تو جوهردار افتاده
نگيرد پرده غفلت اگر چشم عزيزان را
متاع يوسفى در هر سر بازار افتاده
به آب روى خود در منتهاى عمر مى لرزم
به دست رعشه دارم ساغر سرشار افتاده
مجو در سايه بال هما امنيت خاطر
که اين گنج گهر در سايه ديوار افتاده
که مى گويد ثمر در پختگى بر خاک مى افتد؟
سر منصور از خامى به پاى دار افتاده
فلک بيهوده مى گردد طرف با آه گرم من
سپر پوچ است با تيغى که لنگردار افتاده
نشويد گرد خواب غفلت از چشم گرانخوابم
ز بس سيلاب عمر من سبکرفتار افتاده
بود غافل ز دام زير خاکم چشم ظاهربين
وگرنه رشته تسبيح از زنار افتاده
زند بر سنگ سر از غيرت کلک گهربارم
اگر چه تيشه فرهاد شيرين کار افتاده
کدامين سروبالا را خدايا در نظر دارد
که مهر عالم آرا را ز سر دستار افتاده
ازان صائب سر از پاى خجالت برنمى دارم
که رزقم چون قلم گفتار بى کردار افتاده



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید