شماره ٢٠١: گر از طعام تن عام مى شود فربه

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش نهم

افزودن به مورد علاقه ها
گر از طعام تن عام مى شود فربه
تن کريم ز اطعام مى شود فربه
کف کريم ز ريزش به خويش مى بالد
ز مى تهى چو شد اين جام مى شود فربه
غذاى روح بود قسمت لب خاموش
قدح ز باده گلفام مى شود فربه
اگر چه در خور صياد نيست طعمه من
ز صيد لاغر من دام مى شود فربه
ز درد و داغ محبت تمام گردد دل
ز پختگى ثمر خام مى شود فربه
گداخته است کسى را که شوق بوس و کنار
کجا ز نامه و پيغام مى شود فربه؟
زمين شور دهد بال و پر به موج سراب
ز آرزو دل خودکام مى شود فربه
اگر تو پنبه غفلت برآورى از گوش
هزار بستر آرام مى شود فربه
نصيب چرب زبانان شود حلاوت عيش
ز قند پسته و بادام مى شود فربه
چرا خورم غم روزي، که مرغ قانع من
چو دانه از گره دام مى شود فربه
به چشم شور کنندش چو ماه دنبه گداز
دو هفته هر که ز ايام مى شود فربه
علاج ثقل به زينت نمى توان کردن
کى از لباس، به اندام مى شود فربه؟
به زخم سنگ پريشان کنند مغزش را
ز پوست هر که چو بادام مى شود فربه
ضعيف گشته چنان دين به عهد ما صائب
که نفس کافر از اسلام مى شود فربه



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید