شماره ٢٢٩: تا کرد خانه از رخ او روشن آينه

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش نهم

افزودن به مورد علاقه ها
تا کرد خانه از رخ او روشن آينه
گيرد ز آفتاب به گل روزن آينه
جوهر مکن خيال، که از بيم غمزه اش
پوشيده است زير قبا جوشن آينه
در ديده نظارگيان جمال تو
بى نور تر ز خانه بى روزن آينه
در روشنى به جبهه خوبان نمى رسد
گيرد اگر چراغ ته دامن آينه
رفتم سياه نامه ازين تيره خاکدان
بردم جلا نداده ازين گلخن آينه
روشندلان به نيم نفس تيره مى شوند
يک شبنم فسرده و صد خرمن آينه
آورد چشم من به هواى خطش غبار
افشاند آن عبير به پيراهن آينه
تا اين غزل ز خامه صائب نبست نقش
روشن نشد که ذهن کند روشن آينه



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید